کد مطلب:106563 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

خطبه 178-پاسخ به ذعلب یمانی











[صفحه 682]

از سخنان آن حضرت علیه السلام است: تعنوا: فروتنی می كند، تجب القلوب: دلها لرزان می شود، (ذعلب یمانی از آن بزرگوار پرسید: ای امیرمومنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ امام (ع) فرمود: آیا چیزی را كه نبینم می پرستم؟ عرض كرد: چگونه او را می بینی؟ آن حضرت فرمود: چشمها او را آشكارا نمی بینند، لیكن دلها به وسیله حقایق ایمان او را درك می كنند، به همه اشیاء نزدیك است نه به گونه ای كه به آنها چسبیده باشد، و از همه چیز دور است نه به طوری كه از آنها جدا باشد، گویاست نه به كمك تفكر و اندیشه، اراده می كند بی آن كه نیازی به تصمیم گیری و آمادگی داشته باشد، سازنده و پدید آورنده است نه به كمك اعضاء، لطیف است اما به او پنهان گفته نمی شود، بزرگ است لكین جفاكار توصیف نمی گردد، بیناست نه به داشتن حس بینایی، مهربان است نه به دلسوزی و نازكدلی، چهره ها در برابر عظمت او خوار، و دلها از هیبتش لرزان است.) این یكی از خطبه های برجسته آن حضرت در توحید و تنزیه حق تعالی است. فرموده است: افا عبد ما لا اری؟ این عبارت استفهام انكاری است و دلالت دارد بر نفی پرستش چیزی كه درك و دیدار نشده است، و متضمن سرزنش پرستش كننده است. فرموده است

: لا تدركه العیون... تا آخر. این سخنان حق تعالی را از این كه با چشم سر دیده شود تنزیه می كند، و كیفیت رویت او را كه ممكن است شرح می دهد، زیرا خداوند مبرا از جسمیت و لوازم آن از قبیل جهت است تا چشم سر بتواند به آن متوجه شود و او را بنگرد و تنها دیده عقل است كه می تواند او را ببیند و درك كند، از این رو دیدن او را با حس بصر نفی، و رویت او را با چشم دل اثبات می كند، و این همان معنای عبارت لا تدركه العیون تا بحقائق الایمان می باشد، منظور از حقایق ایمان، اركان ایمان است كه عبارت از اقرار به هستی و یگانگی خداوند و دیگر صفات و اسامی حسنای اوست، و از جمله اینها اوصافی است كه آن حضرت برای خداوند برشمرده و او را بدین ویژگیها شناخته است: 1- قریب من الاشیاء غیر ملامس: نظر به این كه مفهوم مطلق قرب، التصاق و چسبیدگی است و اینها از عوارض جسمیت است، لذا نزدیك بودن خداوند را به اشیاء از این عوارض تنزیه كرده و فرموده است قرب او از طریق لمس و چسبیدگی نیست، قید مذكور واژه قرب را در مورد حق تعالی از معنای حقیقی خود خارج ساخته، و مجازا بر پیوستگی و نزدیكی خداوند به اشیاء به سبب احاطه علم و قدرت او بر آنها، اطلاق شده است. 2- بعید م

نها غیر مباین: نظر به این كه دوری مستلزم جدایی است و این هم از لوازم جسمیت است با قید (غیر مباین) خداوند را در عین این كه از همه اشیاء بدور است از آن كه جدا از اشیاء باشد تنزیه كرده است. و ما پیش از این بارها گفته ایم مراد از دوری و جدایی خداوند از اشیاء، مباینت ذات كامله اوست از شبیه بودن او به اشیاء و مخلوقات. 3- متكلم بلا رویه: همچنین سخن گفتن حق تعالی شبیه تكلم انسانها نیست كه نیازمند تفكر و اندیشه قبلی باشد، و در این باره دسته ای اعتقاد دارند كه كلام خداوند به علم او كه دانا به همه صور اوامر و نواهی و دیگر انواع كلام است برگشت دارد، اشاعره گفته اند: كلام خداوند معانی نفسانی است، معتزله مدعی شده اند كلام الهی عبارت از آفرینش كلام در جسم پیامبر اكرم (ص) است، قید بلا رویه تنزیه كلام خداست از این كه او در سخن گفتن انسانها از پیش نیازمند تفكر و تابع اندیشه باشد. 4- مرید بلا همه: این سخن نیز حق تعالی را تنزیه می كند از این كه اراده او مانند ما مسبوق به تفكر و تصمیم گیری قبلی باشد. 5- صانع بلا جارحه، یعنی: حق تعالی منزه است از این كه در ایجاد اشیاء مانند آفریدگان به اعضاء و جوارح كه از لوازم جسمیت است نیازمند ب

اشد. 6- لطیف لا یوصف بالخفا: واژه لطیف گاهی به چیزی كه جنس آن نازك و ملایم باشد گفته می شود و گاهی به چیزی كه ریز و كم حجم است اطلاق می گردد و در هر صورت مستلزم خفا و ناپیدایی است و گاهی منظور از آن جسمی است كه خالی از رنگ بوده و نیكو ساخته شده باشد، و خداوند متعال منزه است از این كه هیچ یك از این معانی بر او اطلاق شود، زیرا اینها همه از لوازم جسمیت و مكان است بنابراین تنها به دو نظر می توان خداوند را لطیف نامید: اول- از نظر تصرف و استیلای پنهانی است كه خداوند بر ذوات و صفات دارد، و بطور ناپیدا اسباب لازم را برای نفوس فراهم و ایجاد می كند تا برای افاضه كمالات خود آماده شوند. دوم- خداوند متعال لطیف است، زیرا منزه است از این كه ذات با عظمت او مورد رویت قرار گیرد و با چشم سر دیده شود. 7- رحیم لا یوصف بالرقه: این سخن مبتنی بر تنزیه حق تعالی است از این كه رحمت او مانند رحم و شفقت ما باشد، زیرا ترحم ما ناشی از رقت و دلسوزی و انفعال نفسانی است و ما درباره این كه خداوند چگونه بر بندگانش رحیم است پیش از این سخن گفته ایم. 8- تعنو الوجوه لعظمته و تجب القلوب من مخافته: زیرا او برای هر موجود و ممكنی معبود مطلق است، و ذات

با عظمت یگانه ای است كه به طور اطلاق سزاور این است كه همه در برابر او خوار و فروتن باشند، و دلها همگی از هیبت او ترسان و هر كدام به اندازه ای كه این عظمت را درك می كند از حشمت و جلال او لرزان باشد.


صفحه 682.